موضوعات

امنیت روانی 2 ( بخش اول : خانواده / قسمت دوم: احساس امنیت کودک ؛ تعامل در درون خانواده)

وقتی درباره امنیت کودک فکر می‌کنیم باید بر آنچه درون او و خانواده‌اش می‌گذرد توجه کنیم؛ چرا که حالت درونی او بشدت از روابطش با والدین، خواهر و برادر و دیگران تاثیر می‌پذیرد. اصولا بعضی از ارکان اساسی و مهم امنیت کودک در سال‌های اولیه رشد پایه‌ریزی می‌شود.

best_103

 

 

 

 

 

 

 

مبحث: روانشناسی
عنوان اصلی: امنیت روانی
عنوان فرعی: خانواده
عنوان فرعی تر : احساس امنیت کودک ؛ تعامل در درون خانواده

اگر این پایه‌ها درست بنا نشوند، به احتمال زیاد کودک در سال‌های رشد با مشکلات گوناگونی مواجه می‌شود و احساس امنیت کودک در سال‌های رشد و شکل‌گیری شخصیت کم و زیاد می‌شود، بنابراین اگر شالوده‌ای محکم و استوار بنا شود، رشد عاطفی حال و آینده و امنیت درونی فرد براساس آن شکل می‌گیرد. زمانی‌که کودک از همدلی اعضای خانواده برخوردار نباشد و به نیازهای پرورشی او رسیدگی نشود، احساس ناامنی می‌کند. اما پاسخ دادن به نیازهای کودک و راه همدلی با او چگونه است؟ ما در این نوشتار شما را با چگونگی فراهم کردن محیطی امن برای کودکان در خانه آشنا می‌کنیم.

حتی کودکی که ظاهرا شخصیت مستقلی دارد و دانش‌آموز موفقی است و دوستان زیادی دارد، اگر نتواند به پدر و مادرش تکیه کند در اعماق وجودش احساس ناامنی خواهد کرد، اما کودک بظاهر وابسته‌ای که نیمه‌شب با نگرانی به اتاق خواب والدینش می‌رود یا در نبود آنها مرتب سراغشان را می‌گیرد، اگر بداند در مواقع نیاز می‌تواند به آنها تکیه کند، ‌از درون احساس امنیت خواهد کرد. چنین کودکی نیازهای خود را براحتی ابراز می‌کند؛ زیرا می‌داند والدینش به او پاسخ خواهند داد. یکی از اولین نیازهای طفل وجود شرایط خانوادگی آرام و آسوده است تا او بتواند به اشخاص، اشیا، صحنه‌ها، بوها و کلا اطراف خود توجه کند.

کودک باید در 3 یا 4 ماهگی بتواند بی‌آن‌که کنترل خود را از دست دهد بر چیزهایی که می‌بیند، می‌شنود یا لمس می‌کند، تمرکز داشته باشد. اگر طفل قدرت تمرکز و در عالم خود آرامش داشته باشد، می‌توان گفت که اولین سنگ‌ بنای امنیت روانی او گذاشته شده است. کودکی که تمرکز خود را بسرعت از دست می‌دهد، زود عصبی می‌شود و دچار قولنج می‌گردد و بدخلق می‌شود. وقتی بزرگ‌تر می‌شود، اگر کفشش اذیتش کند یا نقاشی‌ای که برایش می‌کشید مطابق میل وی نباشد، سروصدا راه می‌اندازد. اگر کودک از روابط گرم و رسیدگی لازم برخوردار باشد نه‌تنها در تنش‌ها، سختی‌ها و گرفتاری‌ها از آن مدد می‌گیرد، بلکه پیوسته از درون احساس امنیت می‌کند و احساس امنیت ناشی از این امر است که کودکان این روابط را درونی می‌کنند. کودکانی که نمی‌توانند با دیگران ارتباط برقرار کنند و به آنها اعتماد داشته باشند، در اعماق وجود خود احساس ناامنی می‌کنند. بنابراین ارتباط یکی از ارکان اصلی امنیت کودک است. همچنین اگر روابط،‌ پیوسته یا عمیق نباشد بازهم در ایجاد حس ناامنی او موثر است. اصولا کودکان بین 6 تا 18 ماهگی از طریق لبخند زدن، اخم کردن، غان و غون کردن و گریستن کم‌کم ارتباط غیرکلامی را یاد می‌گیرند. هنگامی که کودک درمی‌یابد می‌تواند بر اطرافیان تاثیر بگذارد، جزء مهمی از امنیت درونی را به دست آورده است. کودکان در 18 ماهگی علائم غیرکلامی یا به عبارتی، حالات چهره دیگران را بخوبی درک می‌کنند. کودک متوجه حالت درونی والدینش می‌شود و مطابق با وضعیت آنها رفتار می‌کند. بی‌تردید شناخت و استفاده از نشانه‌های غیرکلامی و کلمات برای حل مشکلات سهمی بسزا در تامین امنیت درونی دارد. وقتی کودکی دست پدرش را می‌گیرد و او را به طرف قفسه اسباب‌بازی می‌برد و با حرکات دست و صورت به او می‌فهماند که او را بلند کند تا اسباب‌بازی‌اش را بردارد، در واقع سعی می‌کند مشکلش را حل کند. برعکس، کودکی که با گریه رفتاری تحکم‌‌آمیز در پیش می‌گیرد و چیزی می‌خواهد که پدرش هم خوب متوجه نمی‌شود، در نهایت پدر را عصبی می‌کند و خود نیز خشمگین و آزرده می‌شود و بی‌آن‌که پاداشی تشویقکننده دریافت کند، کنار می‌کشد.

روشن است که چنین توانی نقش زیادی در امنیت درونی کودک دارد. توان تعامل با دیگران برای رسیدن به خواسته‌ها به کودک اعتماد می‌دهد تا در دنیایی پیچیده فعالیت کند، در حالی‌که ناتوانی در انجام این کار ناامنی فوق‌العاده‌ای در او ایجاد می‌کند.

———————————————————————————————————————— ماخذ: جام جم آنلاين (نویسنده:معصومه اسدی)

دیدگاه‌های این مطلب